جدول جو
جدول جو

معنی ام کلثوم - جستجوی لغت در جدول جو

ام کلثوم(اُمْ مِکُ)
سومین دختر رسول اکرم بود که بعد از مرگ رقیه در سال سوم هجری بازدواج عثمان بن عفان درآمد ودر سال نهم هجری وفات کرد و لقب ذوالنورین عثمان بسبب ازدواج وی با ام کلثوم و رقیه دو دختر رسول اکرم است. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 272 و ریحانه الادب ج 6 ص 239 و تذکره الخواتین ص 40 و 59 شود
لغت نامه دهخدا
ام کلثوم(اُمْ مِ کُ)
شیر ماده. (از المرصع).
لغت نامه دهخدا
ام کلثوم(اُمْ مِ کُ)
نام دو تن از دختران موسی بن جعفر (ع) بوده. (از ریحانه الادب ج 6 ص 233)
لغت نامه دهخدا
ام کلثوم(اُمْ مِ کُ)
دختر علی بن ابیطالب (ع) از فاطمه (ع) که بنا بمشهور بهمسری عمر خلیفۀدوم درآمد. در تنقیح المقال آمده که ام کلثوم کنیۀ زینب کبری دختر علی است که در کربلا با برادرش حسین بن علی همراه بوده و سپس به شام و مدینه رفته است. مؤلف قاموس الاعلام ترکی به دو ام کلثوم قائل است و گوید علی بن ابیطالب دو دختر مکناه به ام کلثوم داشته، یکی کبری که از فاطمه بود و با عمر بن خطاب و بعد از مرگ وی با عون بن جعفر طیار ازدواج کرد و دیگری صغری که با عبدالله بن اصغر بن عقیل ازدواج کرد. مؤلف منتهی الارب می نویسد: ام کلثوم زینب صغری از فاطمه بود که بازدواج عمر درآمد. و برخی از مورخان بچند ام کلثوم (از دختران علی) قائل شده اند. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 275 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1037 و ریحانهالادب ج 6 ص 234 و اعیان الشیعه و تنقیح المقال شود، قورباغه. (از المرصع)
یکی از دختران حسین بن علی (ع) بوده. (از ریحانه الادب ج 6 ص 233) ، دبر. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ کُ)
پیل. فیل. یا پیل بزرگ. (المرصع) ، یکی از کنیتهای مردان عرب
لغت نامه دهخدا
(اَ کُ)
تابعی است. او از حسین بن علی و از اوعمران بن سلیمان روایت کرده است. (الکنی للبخاری). در علم تاریخ اسلام، تابعی کسی است که هرچند پیامبر اسلام را ندیده است، اما با اصحاب او معاشرت داشته و از آن ها بهره علمی برده است. تابعین در بسیاری از شهرهای اسلامی مانند مکه، مدینه، کوفه، بصره و شام حضور داشتند و در ترویج اسلام و آموزش احکام دینی نقش بسیار پررنگی ایفا کردند. آنان شاگردان مستقیم صحابه محسوب می شوند.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مُلْ قَ)
رئیس قوم. (از لسان العرب) سردار قوم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اُمْمِ حُ)
بطور افسانه جنی که دفع کند امراض حلقوم را و یا موجب آنها گردد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ کُ)
دختر ابوسلمه بن عبدالاسد مخزومی از ام سلمه (که بعد بازدواج رسول اکرم درآمد). ربیبۀ رسول اکرم بود. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 273 شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ کُ)
دختر زمعه قرشی عامری، خواهر سوده ام المؤمنین بوده. (از الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 273). اصطلاح صحابی پیامبر به کسانی اطلاق می شود که در دوران زندگی حضرت محمد (ص) به دین اسلام گرویده و شخصاً با ایشان ملاقات داشته اند. این افراد از جمله پایه گذاران اولیه جامعه اسلامی بودند و در رویدادهای مهمی همچون هجرت، غزوات و تدوین سنت نبوی نقش مهمی ایفا کردند. در بررسی سیره نبوی، شناخت صحابه نقشی کلیدی ایفا می کند.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ کُ)
دختر عقبه بن معیط یا ابی معیط اموی، خواهر ولید بن عقبه و زن عبدالرحمان بن عوف و خواهر مادری عثمان بن عفان و از زنان صحابی بوده. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 274 و ریحانه الادب ج 6 ص 234 و تنقیح المقال شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ کُ)
دختر عبدود و خواهر عمرو بن عبدود و زنی شاعر و فصیح و صاحب جمال و کمال بوده است و در واقعۀ قتل برادرش بدست علی بن ابیطالب (ع) اشعاری بدو منسوب است که مطلع آنها بیت زیر است:
لو کان قاتل عمرو غیر قاتله
لکنت ابکی علیه آخرالابد.
رجوع به ریحانه الادب ج 6 ص 233 و درّ منثور ص 63 شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ کُ)
دختر ابوبکر صدیق خلیفۀ اول که از زنان تابعی است و پس از مرگ پدر زاده شد. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 276 شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ کُ)
دختر عبدالله بن عامر و زن یزید بن معاویه بوده است. رجوع به ریحانه الادب ج 6 ص 239 و خیرات حسان ج 1 ص 58 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ام القوم
تصویر ام القوم
بزرگ مردم رهبر مردم سردودمان
فرهنگ لغت هوشیار